دومین نشان مردی
داستانهای فارسی - قرن 14
عصر بابا یک بار دیگر همان سؤال همیشگی را میکند. برای آخرین بار میپرسم. آیا بنده وکیلم که نوشتن پایان نامه را به عهده شما در بیاورم؟ بابا همه مسیرها را امتحان کرده و چون به در بسته خورده، حالا راه شوخی را امتحان میکند؛ اما جواب من کماکان منفی است. رو میکند به بابا بزرگ و میگوید: ببین جوونای امروز چطوری هستند؟ بابا هم که خودش در این زمینهها استاد است و حوصله سؤالهای بعدی بابابزرگ را ندارد، آخرش را میگوید: چند سال پیش... فکر میکنم از دست زنش دق کرد.