سهیلا
داستانهای فارسی - قرن 14
«سهیلا» در دوران نوجوانی به پسرخالهاش «فرید» دلبسته میشود، اما به خاطر تنفری که مادرش «عزیز» از مادر فرید «عفت» دارد، مجبور میشود که او را ترک کند. بعد از آن با اصرار خانوادهاش برای ادامة تحصیل راهی انگلستان و در آنجا با «کامران» آشنا میشود و بعد از ازدواج با او به آمریکا میرود. حاصل ازدواج آنها دو فرزند به نام «افشین» و «هرمز» است. سالها میگذرد تا این که افشین با دختری به نام «سپیده» آشنا میشودکه چهرهاش سهیلا را به یاد فرید میاندازد. بعد از عروسی افشین و سپیده، توسط شخصی به نام «شجاعی»، راز مهمی برای سهیلا فاش میشود و اتفاقاتی رخ میدهد که در ادامة داستان بازگو شده است.