فینزل پیشگو
داستانهای اجتماعی
فینزل، فالگیر و پیشگوی دهکده «پلاو» بود و به قدرت جادویاش میبالید. او میتوانست از روی تکهای از اشیای افراد، گذشته و آیندة آنها را بازگو کند. روزی مردی به نام «پاول» که آدم سادهلوحی بود، برای گرفتن فالش نزد فینزل رفت. او لیمویی از باغش را آورده بود تا از روی آن فینزل فال او را بگیرد. از قضا فینزل از زن مریض احوالی به نام «ماشکا» که دائما سرفه و عطسه میکرد، لیمویی خریده و روی میز گذاشته بود. چون چشمهای فینزل ضعیف بود، اشتباها با لیموی خانم ماشکا برای پاول فال گرفت و او را به کلی از زندگی ناامید کرد و اعلام کرد مرگ او نزدیک است. روزی اوسیپ، برادر موذی و زیرک پاول با نقشهای وارد خانة فینزل شد و قصد کرد ثروت فراوان او را تصاحب کند، اما فینزل نتوانست دزدیده شدن اموال خود را پیشگویی کند و برای همیشه از پیشگویی دست کشید و از اعمال گذشتة خود پشیمان شد. این کتاب برای گروه سنی «د» به نگارش درآمده است.