من آذر هستم: (رمان کوتاه)
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده این داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «دیوار خانهمان ترک داشت. هر روز این ترک بزرگتر میشد. مثل یک درخت در جان خود ریشه میدواند. مادرم میگفت آخرش این دیوار کار دست ما میدهد. من دوست داشتم از لای این شکاف که هر روز بزرگتر میشد کوچه را دید بزنم».