عشق و سایر اهریمنان
داستانهای کلمبیایی - قرن 20م.
«سی یروا ماریا» دختر 13 سالة «کاسادوئهرو» و «برناردا کابرهرا» است. پدر، مردی است گوشهگیر و بیعرضه و برنارد زنی است مقتدر که از دختر خود متنفر است و او را برای زندگی نزد بزرگان عمارت فرستاده است. روزی سییروا ماریا توسط سگی مبتلا به بیماری هاری گاز گرفته میشود و خیلی زود خبر مبتلا شدن دخترک به هاری در شهر میپیچد؛ اما او به هاری مبتلا نمیشود، در عوض گویی اهریمنانی در روح او رسوخ میکنند و سبب حوادث و مصیبتهای شوم و غیرقابل کنترلی میشوند. دخترک به صومعه فرستاده میشود و در محلی به نام «زندهبهگوران» زندانی میشود تا جنگیر شود و اهریمنان از روح او خارج شوند. مدتی بدینمنوال میگذرد تا اینکه با به وجود آمدن عشقی بین دخترک و کشیش «کایه تانو» - پسر اسقف اعظم- ماجراهای دیگری به وقوع میپیوندد.