پسر آسیدمصطفی: خاطرات سیدمجتبی عبداللهی
عبداللهی، سیدمجتبی، 1330 / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات
تا موتور استارت خورد، با مشت به صورت تیمسار کوبیدم. روی زمین افتاد. پاسبان دستپاچه به طرفم آمد، با لگد به شکمش زدم و او را روی زمین انداختم. بچهها پریدند روی موتور، جلو نشستم و گاز موتور را گرفتم. به طرف میدان فردوسی میرفتم که ماشینهای شهربانی آژیر کشان دنبالم افتادند. میدان را از دست چپ دور زدم. ماشینهایی که میدان را دور میزدند و از روبرو میآمدند، دست گذاشتند روی بوق و چراغ زدند. پیچیدم توی فرعی. ماشینهای شهربانی هنوز دنبالمان میآمدند...