داستان خرگوش کوچولو
خرگوشها - داستان
در هفتمین جلد از مجموعه "آثار کلاسیک ادبیات کودک" داستان خرگوش کوچولویی به نام "دم کاکلی" بازگو شده است. او بر خلاف سفارشهای مادرش به مزرعه آقای "گوگوری" میرود و مقداری هویج و کلم میخورد، اما آقای گوگوری او را میبیند و با بیلچه دنبالش میکند، دم کاکلی بعد از ماجراهای وحشت آور سرانجام از مزرعه میگریزد و به لانه باز میگردد، در حالی که لباسها و کفشهایش را در مزرعه جا گذاشته است. او آن شب بیمار میشود و شب سختی را میگذراند. از همین رو، خیال رفتن به مزرعه آقای گوگوری را برای همیشه از سر بیرون میکند.