نیروی عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
«پرویز» جوانی است که از کودکی عقاید و خواست دیگران را بر خواستههای خود ترجیح داده و شکست را پذیرفته بود. رشتة تحصیلیاش را در دانشگاه طبق علاقة پدر و مادر انتخاب کرده بود، نه خودش. در دانشگاه عاشق دختری شد که برخلاف خود او همیشه برای زندگی جنگینده بود، ولی ازدواج را مانعی برای ادامة هدفهای خود میدید و به همین دلیل پیشنهاد ازدواج پرویز را نپذیرفت و پرویز مغموم و شکسته شد. ده سال از این ماجرا گذشت و او بیهدف زندگی بسیار عادی و ناخواستة خود را ادامه میداد تا اینکه شبی به مردی کمک کرد که در گودالی افتاده بود. کمکم با تفکرات و خانوادة او از جمله دخترش، ستاره آشنا شد و تحولی در زندگیاش رخ داد و در مسیر جدید و رضایتبخشی قرار گرفت.