کافورپوش
داستانهای فارسی - قرن 14
کافور پوش، داستان گم شدن است. مانی رفعت، مهندس جوانی است که خواهر دوقلویش را گم کرده است. برای یافتن خواهر گمشدهاش، وارد ماجراهایی میشود که نیمه دیگری از حقیقت همیشه در غبار مانده را بر او آشکار میکند. حقایقی که به زعم او همان اضطرابی است که در نیمه دیگر وجودش شکل گرفته و همیشه با او همراه بوده است. خواهر گمشده کجاست؟ کافور پوش خلاف 2 اثر بعدتر عطایی، یعنی مجموعه داستان چشم سگ و ناداستان کورسرخی، فضایی شاعرانهتر دارد و در عین حال، وجوه نمادین در آن، نقش مهم و مؤثری بازی میکند.