دنیای شگفتانگیز ربهکا (در سفر)
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
برای ربه کا، زندگی مثل هلوی پوست کنده است! او شغلی در یک برنامه تلویزیونی دارد. رئیس بانک، مهربان و باگذشت است و تا زمانی که پای خرج کردن پول به میان میآید، شعار ربه کا این است: چیزی را بخر که به آن نیاز داری. خوشبختی او زمانی کامل میشود که پیشنهاد کاری در تلویزیون نیویورک به دستش میرسد. نیویورک! موزه هنرهای مدرن، گوگنهایم، ساختمان اپرای متروپولیتن و... و او واقعاً دوست دارد از تمام آنها دیدن کند و از طرفی هم نمیتواند از سر زدن به فروشگاهها و بوتیکهای معروف چشمپوشی کند.