زیباترین عروسک دنیا
نویسنده 9 ساله کتاب حاضر در قالب جملاتی ساده و کودکانه یکی از داستانهای زندگیاش را نگاشته است. داستان مربوط به زمانی میشود که ملیکا 8 سال دارد و در کلاس دوم درس میخواند. آن روز بچهها عروسکهایشان را به مدرسه بردهبودند تا در زنگ ورزش بازی کنند ولی زهرا هیچ عروسکی نیاوردهبود. ملیکا عروسک خود را به زهرا میدهد و میگوید که من یک عروسک دیگر دارم. زهرا خیلی خوشحال میشود. وقتی ملیکا به خانه بر میگردد مادر مثل همان عروسک را برایش خریدهاست. آخر خانم معلم همه ماجرا را برای مادرش تعریف کردهاست.