شیرهای آفریقا
داستانهای تخیلی
"آنی" و "جک" این بار برای یافتن پاسخ معمایی دیگر، از طریق خانه درختی راهی آفریقا میشوند. آن دو اشتیاق زیادی دارند که حیوانهای این قاره به خصوص شیرها، را از نزدیک ببینند. بچهها در حال گشت و گذار در اطراف رودخانهای، سعی دارند پاسخ این معما را بیابند که: "من طلاییرنگ و شیرین هستم اما از خطری که اطراف من است آگاه باشید، من کیستم؟" آن دو با لذت بسیار گورخرها، گوزنهای یالدار، غزالهای کوچک، زرافهها، فیلها و کفتارها را تماشا کرده و در مورد هریک از این گونههای جانوری، مطالبی را میآموزند. بچهها، طبق راهنمایی پرندهای بومی آفریقا، به سمت کندوی زنبورهای عسل راهنمایی میشوند و پاسخ معما را، که عسل است، یافته و تصمیم میگیرند به کلبه درختی بازگردند. اما متوجه میشوند دستهای شیر در سایه درخت کلبه، خوابیدهاند. آن دو با به کار بستن تدبیر، از بین شیرها عبور کرده و وارد کلبه میشوند و از آنجا به سرعت به شهر و خانه خویش بازمیگردند.