با دلم بازی نکن
شعر فارسی - قرن 14
مجموعه داستانهای کوتاهی است که در یک روایت بلند و به صورت رمان حوادث و حدیث نفسهای فردی را گزارش میکند که بیش از هر چیز به عشق، وفا و تعهد عاشقانه اهمیت میدهد. با خود حرف میزد، از ناملایمات زندگی و بیوفایی یار خسته میشود، مدام از تنهایی و شیدایی و زیبایی عشق و دلواپسیها و اضطرابهای عاشقانه یاد میکند. از استعارههای کلامی بهره میگیرد تا تارهای تخیل حساس یک عاشق را به واژهها پیوند بزند و اینگونه معشوقش را خطاب کند که « از تو نوشتن مثل خواب کودکی است که صدای بال پروانه بیدارش میکند، انگار شاخه نیلوفر بلندی هستی که بازیچه باد است و نفسش را باغبان با آب گرفته ».