تب دیوانگی
داستانهای فارسی - قرن 14
«نهال»، مهندس ماهر و زبردستی است که به پیشنهاد یک شرکت ایرانی برای کار برخلاف خواسته خانوادهاش که از قضا خاله و شوهر خالهاش هستند، وارد ایران میشود. او با رئیس شرکت که پسری به نام «مسیح» است، آشنا میشود و به واسطه اتفاقی که چند روز پس از آمدنش به ایران رخ میدهد به اجبار به مسیح نزدیکتر میشود. این نزدیکی ناخودآگاه پرده از رازهای بزرگی از زندگی هردو نفر برمیدارد.