پیرمرد و دریا
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
در رمان حاضر «سانتیاگو»، مرد فروتنی است؛ در کلبهی دربوداغانی زندگی میکند و تختخوابش را روزنامهها تشکیل میدهند و توی دهکده اسمورسمی دارد. آدم تنهایی است؛ سالها پیش همسرش را از دست داده و تنها خاطرهای که برایش باقیمانده؛ یاد شیرهایی است که هنگام پیادهرویهای شبانه روی عرشه کشتی بخار در سواحل آفریقا؛ وقتی هنوز آنجا کار میکرده؛ دیده است و یاد بازیکنان بیسبال آمریکایی مثل «جو دایمگیو» و یاد «مانولین»، پسربچهای که زمانی با او میرفته ماهیگیری و حالا به اصرار پدر و مادرش مجبور است پیش ماهیگیر دیگری کار کند.