شکار پروانه
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی از مجموعه اسب کوچولوی من است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در این داستان میخوانیم:««فشفشه» از «سرندی پیتی» به خاطر دعوت تشکر کرد. آن دو دوست با یکدیگر به طرف چمنزار رفتند. خیلی زود یک پروانه در مقابل چشمهای سرندی پیتی او پدیدار شد. آنها به سمت نهر دویدند. پروانه بسیار زیبا بود و بالهایش به درخشانی جرقههای فشفشه بود. اسبهای مهربان سعی میکردند تا پروانه را شکار کنند».