تو با همه فرق داری! مجموعه داستان
در داستان «تو با همه فرق داری»، دو دوست با نام «نوشین» و «منیژه» برای تماشای فیلم «بیژن»، همسر منیژه به سینما میروند. آنها در طول راه دربارة حرفهایی که شوهرانشان دربارة فرق داشتن آنها با دیگر دخترها گفته بودند، سخن میگفتند. مقابل گیشة سینما، بیژن، کنار «الیکا» همکار سابق منیژه ایستاده بود، پدر الیکا برای ساخت فیلم کمک مالی کرده بود، از آن روز منیژه تصمیم گرفت دیگر به بیژن فکر نکند. مجموعة حاضر حاوی داستانهای کوتاه تحت برخی از این عناوین است: آه غزال؛ توهم؛ تو با همه فرق داری؛ آن روز طوفانی؛ ایستگاه مرگ؛ و راشاد.