این قصه را ایرانیان نبشته‌اند

این قصه را ایرانیان نبشته‌اند

نمایشنامه فارسی - قرن 14

در نمایش‌نامة حاضر می‌خوانیم: نصوح، پسری زن‌نما و خوش قد و قامت بود، او به نام دل‌افروز در گرمابة زنان و ملک‌زاده‌گان دلاکی می‌کرد. او شش سال بدون این که کسی به رازش پی ببرد، به این کار ادامه داده بود. روزی در گرمابة ملک‌زاده‌گان انگشتری گم شد و دل‌شاد ملک‌زاده، برای یافتن انگشتر می‌خواست تا همه را بگردد. نصوح ترسان از برملا شدن رازش توبه کرد و انگشتری پیدا شد و نوبت به گشتن نصوح نرسید. نصوح که لطف خداوند را به چشم دید از قصر گریخت و نزد درویش صاحب ‌کرامتی که از رازش مطلع بود، رفت و از او درخواست کرد که او را از شهر بیرون ببرد. نصوح در لباس زنانه به همراه درویش به برهوتی بی‌آب و گیاه، کنار چاهی رسیدند. ناگهان چهار سوار عیار ایرانی از دور نمایان شدند، درویش به نصوح گفت که داخل چاه شود، و اگر او را یافتند، قصة گرمابه و ملک‌زاده‌گان را برای آنها تعریف کند تا با او به مهربانی رفتار کنند. درویش به راه خود در بیابان ادامه داد و نصوح که به درویش یقین پیدا کرده بود، به داخل چاه شد و درگیر حوادثی گردید که در این کتاب به تصویر کشیده شده است.

قیمت چاپ: 1,700 تومان
نویسنده:

علیرضا نادری

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa2.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

102

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642747702

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف