آن مرد با باران میآید
داستانهای فارسی - قرن 14
شخصیت اصلی داستان نوجوانی به نام بهزاد است. بهزاد که بسیار کم سن و سال بوده، اطلاعات چندانی نسبت به انقلاب نداشته است. وی در رویدادهای انقلاب، به انقلابیها میپیوندد. در بخشی از داستان آمده است: «صدای برخورد چکمههایشان روی آسفالت کوچه، دلهرهام را صد برابر میکند. انگار دنبال کسی هستند. صدای پاها که کاملاً دور میشود، کمکم جرأت میکنم سرم را بلند کنم. ناگهان روی پشتبام خانهی اوس حیدر، چشمم به سایهای میافتد.»