دشت سرد
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر چهار داستان کوتاه با عنوانهای «دشت سرد»، «پیرمرد»، «درخت» و «نیمکت چوبی» است. در داستان «نیمکت چوبی» میخوانیم: «در روستایی چند سال یک گیاه هم نمیرویید. روزی پیرمردی دو برگ ظریف که پای درختی روییده بود، دید. پیرمرد سجده کرد و خاک سرخ پای گیاه را بوسید. او همه مردم را برای دیدن گیاه صدا زد. همه فکر میکردند که این نفرین جدید است. اما پیرمرد گفت: درخت از نفرینش صرفنظر کرده و به همه گفت: امروز روز موعود است و همانگونه که خداوند مهربان قول داده بود، نفرین از دشت برداشتهشده است».