جشن تولد تاتیتی
چند روز دیگر تولد «تاتیتی» است و پدر و مادرش بسیار نگران هستند، زیرا تاتیتی بچة بسیار بازیگوشی است؛ او با دوستانش برای جشن تولد قرار آتشبازی گذاشته و شروع به جمعآوری سوسک، ملخ و مارمولک کرده است تا هنگام جشن، مهمانها را بترساند. پدر و مادر تاتیتی که متوجة موضوع شدهاند به تاتیتی میگویند که از جشن تولدخبری نیست. تاتیتی نخست بسیار ناراحت و سپس از کارش پشیمان میشود. پدر و مادر وقتی پشیمانی تاتیتی را میبینند، بیخبر از او برایش جشن تولد میگیرند و باعث خوشحالی او میشوند. این داستان در قالب شعر به چاپ رسیده است.