بتهای براق (داستان نوجوانان)
وقایع این داستان کوتاه که برای نوجوانان تالیف شده، قبل از انقلاب روی میدهد .داستان درباره دختری کرمانشاهی به نام "آفتاب "است که در کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و در یک خانواده تنگدست زندگی میکند .آرزوی او داشتن یک جفت چکمه گرم است تا دیگر مجبور نباشد در زمستان با کفشهای کهنه و فرسوده به مدرسه برود و نزد دوستانش شرمسار شود .در عین حال او همکلاسیهایی نیز دارد که دغدغه لباس و کفش گرم ندارند و از دنیای او بیخبرند .یک روز از طرف مدرسه به "آفتاب "و چند دانشآموز دیگر بت (نوعی کفش) و چکمههای نو میدهند .اما آفتاب که نمیخواهد نگاه تحقیرآمیز دیگران را تحمل کند، حاضر نمیشود کفشهای زیبا و تازه را بپوشد" .بت"های نو را دور میاندازد و کفشهای پاره خود را میپوشد .