خرت و پرتهای گمشده
داستانهای نوجوانان آمریکایی - قرن 21م.
تمام شب را در ذهنم مرور میکردم. آن خانه پیچ در پیچ و پرپیچ و خم را، پدر آرون را، آن روابط عجیب خندهدار را... وقتی که کارخانه را به من نشان داد، دوباره همان آدم همیشگی شد. تا اینکه به بقایای باقیمانده از شهربازی رسیدیم. آنجا به یکباره آدم دیگری شد. آدمی که گنجینه خرت و پرتهای الکترونیکی را با من تقسیم کرد، ناپدید شد و شد یک بچه عصبانی و ترسیده...