دختری که میدانست "حس ششم"
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م. / داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«کیتس» در یک حادثه رانندگی پاهایش را از دست میدهد و دیگر نمیتواند راه برود، ولی از همان زمانی که در بیمارستان بستری است تمام حوادثی را که قرار است در آینده اتفاق بیفتد، میبیند. او این احساس خود را بازگو میکند، ولی اطرافیانش نمیپذیرند. بعدها متوجه میشود که اگر روی اجسام تمرکز کند میتواند آن اجسام را جابهجا کند. بعد از مدتی دوست صمیمی او به نام «لیزا» به وسیله شخصی ربوده میشود. در حالی که هیچکس از محل اختفای او اطلاعی ندارد، کیتس با تمرکز و استفاده از حس ششم خود، محل اختفای او را یافته و به کمک برادرش، لیزا را نجات میدهد... .