پلهای مدیسون کانتی
در این داستان "رابرت کین" عکاس و نویسنده در یکی از روزهای داغ ماه اگوست در ماموریتی برای عکاسی از هفت پل مدیسون کانتی به آن جا میرود. او در یافتن یکی از پلها به نام رزمن دچار مشکل میشود و سرگردان در جادههای سوزان به مزرعه "جائنون"ها میرسد. در آن مزرعه "فرانچسکا" را میبیند، فرانچسکا صاحب همسر و دختر و پسری نوجوان است که برای شرکت در بازار مکاره به وینترست رفتهاند و فرانچسکا یک هفتهای تنهاست. آنها پس از دیدار یک دیگر به سوی هم جذب میشوند و...