خیابان خطر
داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی
کتاب حاضر، شامل داستان تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در این داستان سعی شده برخی مقررات به طور غیرمستقیم به کودکان آموزش داده شود. در داستان «خیابان خطر» میخوانیم:«یک روز بچه فیلها، برهها، بچهگربهها و بقیه بچههای شهر پیادهها میخواستند بازی کنند. آنها خیلی زود اسباببازیها، توپها و تیلههایشان را آوردند. برهها توی پیادهرو از روی همدیگر میپریدند. اما یکی از آنها پرش بلندی کرد و دورتر افتاد. بچهگربهها دنبال هم میدویدند. ناگهان یک بچهگربه از لبه پیادهرو رد شد و به وسط خیابان رفت. نزدیک بود یک هیولا ماشین او را زیر کند».