دستم را به نزدیکترین سایه میدهم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که از زبان زنی روایت میشود که پس از سالها زندگی در غربت به کشور و خانه خود برمیگردد. در انباری زیرزمین لابهلای کتابها، سالنامه و دستنوشتهها عکسی از دوست خود (دختر همسایه) پیدا میکند و این عکس ذهن راوی را به سالهای دور میبرد، به دوران انقلاب و دوران جنگ . روزهای دوستی و رفاقت و شیطنت. نویسنده در این رمان از فضا و شخصیتهایی بهره میگیرد که شناخت نسبتاً خوبی از موضوع دارند، شخصیتهایی اهل فلسفه و ادبیات استاد دانشگاه.