روز مربایی
داستانهای کارتونی / داستانهای تخیلی
«میشا» با علاقه مشغول درست کردن مرباهای خوشمزه است؛ وقتی مربایش آماده میشود به کلبه میرود تا شیشهای برای پر کردن مربا بیاورد؛ وقتی باز میگردد میبیند که دیگ مرباها سرنگون شده و دیگر مربایی در کار نیست؛ او به جستوجوی «ماشا» که این کار کرده، میپردازد و زمانی که به دنبال او میدود پایش لیز خورده ، دستش درون شیشه فرو میرود؛ ماشا شاهد ماجراست و...