لباس تازه

لباس تازه

"شهاب" با پدر و مادرش زندگی می‌کرد. زمستان رسیده بود و او باید کاپشن سال گذشته‌اش را، که مادر از چمدان درآورده بود، می‌پوشید. اما شهاب به مادر گفت که کاپشن نو می‌خواهد و مادر گفت: شهاب‌جان کاپشن تو نو و سالم است. پس می‌توانی از آن استفاده کنی. اما شهاب قهر کرد و آن را نپوشید و به مدرسه رفت و زمانی هم که بازگشت با هیچ‌کس حرف نمی‌زد. همین‌طور که او در اتاق نشسته بود احساس کرد کسی از بالای کتاب‌خانه به او نگاه می‌کند، ناگهان از همان‌جا کسی صدا زد: شهاب! و شهاب با تعجب پرسید تو چه کسی هستی؟ "شپلو" گفت: من هستم، یادت رفت؟ دیروز من را از دایی‌جانت گرفتی حالا هم می‌دانم که برای نداشتن کاپشن نو به اتاقت آمدی و قهر کردی، او گفت: شهاب‌جان این کار اسراف است. می‌دانی بچه‌هایی که پدر ندارند یا پدرشان بیمار یا بی‌کار است پول کافی برای خرید لباس ندارند، با این حال تو کاپشن نو و سالمت را نمی‌پوشی. صبح روز بعد شهاب لباس تمیزش را پوشیده و خیلی خوشحال بود که دوست خوبی مثل شپلو دارد.

قیمت چاپ: 400 تومان
نویسنده:

فرزانه نعیمی

تصویرگر:

الهام زارعی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789648661019

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف