راز لنشن
داستانهای آلمانی
«لِن شِن» تا زمانی که پدر و مادرش حرف او را گوش میکردند دختر خوبی بود، امّا زمانی که پدر و مادر دیگر نخواستند خواستههای نابهجای او را برآورده کنند، تصمیم گرفت یک پری جادویی پیدا کند تا به کمک جادوی او پدر و مادرش مطیعش شوند. لن شن از پلیسی آدرس پری «مارال سؤالی» را گرفت و از مسیرهای جادویی به دیدن او رفت. پری بعد از فهمیدن مشکل لن شن، به او دو حبه قند داد تا آن را در چایی پدر و مادر بریزد. به محض خوردن چای، پدر و مادر با خواستههای او موافقت میکردند و در غیر اینصورت به اندازة نصف قبلی خود میشدند. لِن شن به توصیههای پری گوش کرد و بعد از انداختن قند در چای پدر و مادر دچار ماجراهای عجیب و عبرتآمیز شد.