دل نوشته
«آقای جعفری» چند سالی میشود که کارمند ادارهای شده و کارمند متعهد و خوبی است و دلش میخواهد به نحوی کار کند که مورد رضایت خداوند باشد. اما اوضاع کاری اداره طوری است که در آنجا بیش از اندازه از کاغذ استفاده میشود. این موضوع برای او یک دغدغة فکری شده است تا این که تصمیم میگیرد موضوع را در جلسه بیان کند؛ اما از ترس این که مبادا او را به عنوان یک فرد بسیجی مسخره کنند بیان نمیکند. او به دنبال آقای محمدی میرود تا موضوع را با او مطرح کند، چون با او احساس راحتی بیشتری میکند. وقتی آقای محمدی موضوع را میشنود، از او تشکر میکند و هر دو به سوی اتاق رئیس میروند و بعد از سلام و احوالپرسی، آقای محمدی به رئیس میگوید: آقای جعفری مشکل اضافه کاغذهای اداره را حل کرده و و پیشنهاد میدهد این کاغذها را به عنوان کاغذهای یک رو سفید، به چند مدرسه بدهیم تا در اختیار دانشآموزان قرار دهند. رئیس اداره با شنیدن این موضوع خیلی خوشحال میشود و قبول میکند این کار را انجام بدهند. کتاب حاضر از مجموعه داستانهای برگزیدة جشنوارة داستاننویسی بسیج است که عنوان برخی از آنها عبارت است از: تابلوی ناتمام؛ شجاعدلان؛ تولدی دیگر؛ زیارت عاشورا و مرا ببخش.