ماه در میدان مین: خاطرات جواد منصف
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - خاطرات
عملیات کربلای 4 بود و خمپاره زمانی میزدند. ساعت اولیة روز بود. خمپارههای زمانی طوری بود که بالای سرمان منفجر میشد و به زمین نمیرسید. این خمپارهها خیلی از بچهها را شهید کرد. دو نفر دیگر از بچههای گردان پیش طلبه نشسته بودند. ما دور هم جمع شدیم، ده دقیقهای با هم حرف زدیم. من اسلحهام را روی سینة خاکریز گذاشته بودم. در حال صحبت بودیم که یکدفعه زمین و زمان تاریک شد. وقتی چشم باز کردم، سر و صورتم میسوخت. درد عجیبی دوپایم را گرفته بود و کمرم تکان نمیخورد. متوجه شدم که خمپاره درست وسط ما خورده و من مجروح شدهام. چشمم را باز کردم، آفتاب بالای سرم بود، تازه فهمیدم که از آن وقت صبح تا حالا بیهوش افتاده بودم. ظهر شده بود. کتاب حاضر حاوی خاطرات جواد منصف از دوران جنگ تحمیلی در قالب گفتوگوی حسن و حسین شیردل با وی است.