سمیرامیس
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر سرگذشت «سمیرامیس» دخترخواندة «سیماس» مباشر املاک پهناور سلطنتی آشور است. هزار سال قبل از میلاد، «نینوس» پادشاه مقتدر آشور بود و سیماس مباشر املاک سلطنتی دخترخواندهای افسانهای، چابک، تیرانداز، کماندار و چوگانباز جذابی به نام سمیرامیس داشت. سمیرامیس برای رهایی از دست پادشاه سوریه «منونس»، مردی که پدرخواندهاش برای همسری او برگزیده بود، به معبد هفتطبقه و غیرقابل نفوذ پناه برد. در این میان در آشور اتفاق دیگری در حال وقوع بود. «بخت النصیر»، طفلی از مادری کولی بود که به علت بیماری همراه مادر در غاری زندگی میکرد. در کتب انبیاء نبی اسرائیل آمده بود، طفلی با مشخصات بختالنصیر بر سلاطین آشور، بنیاسراییل و اعراب و حتی رود جیحون خروج کرده و بر آنها پیروز میشود و گروهی را که بر خدا یاغی شده و پیامبران را آزار میدهند به قتل خواهد رساند. «زرتشت سپیتمان» حکیم، از طرف «دانیال حکیم» و «آرمیای نبی» مامور میشود تا بختالنصیر را به قلعة نفوذناپذیر برده و از او مراقبت کند. سمیرامیس و بختالنصیر هرکدام به سوی سرنوشت خود حرکت میکنند و سمیرامیس بعد از گذر سالها ملکة بسیاری از شهرها میشود و سرانجام بختالنصیر نیز بعد از گذراندن سرنوشت تعیین شده در کنار سمیرامیس محکوم به مرگ مشابه و غمناکی میشود.