سبد سفارش شما خالی است!

ابراهیم (ع) به فرمان خداوند، همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل را به راهنمایی جبرئیل در بیابان بی‌آب و علفی رها می‌کند و خود بازمی‌گردد. هاجر از تشنگی دچار سراب می‌شود و هفت مرتبه تپة بین صفا و مروه را طی می‌کند. او خسته از سراب، چشمه‌ای گوارا و جوشان را زیر پای اسماعیل می‌بیند و هر دو از آب گوارا سیراب می‌شوند. صحرانشینان به نزد چشمة زمزم می‌آیند و خانه‌های خود را بنا می‌کنند. سال‌ها هاجر، فرزند خود را با خداشناسی و مقام ابراهیم (ع) آشنا می‌کند. بار دیگر ابراهیم (ع) مورد امتحان الهی قرار می‌گیرد و ماموریت پیدا می‌کند که اسماعیل را در راه خداوند قربانی کند. اسماعیل رضایت خود را اعلام و با پدر به صحرای منا می‌رود تا فرمان خدا را گردن نهند. شیطان در لباس خیرخواهی ظاهر می‌شود و آن دو را وسوسه می‌کند، اما بار دیگر ابراهیم از امتحان الهی سربلند بیرون می‌آید. ابراهیم (ع) به فرمان پروردگار گوسفندی را در منا قربانی می‌کند و آنگاه دست در دست پسر، به شادی راهی مکه می‌شود. این مجموعه شامل داستان‌هایی به زبانی ساده و روان است که برای گروه سنی «هـ» به نگارش درآمده است و عنوان‌هایی چون الگوی خوب، حکایت دیگر و الگوی برتر دارد.