بادی در آستانه
این کتاب، ماجرایی است که "مگ موری"، برادر کوچکترش، "چارلز والس" و "کلوین اکیف"، شخصیتهای اصلی کتاب قبلی نویسنده با عنوان "چینی در زمان" در آن حضور دارند. داستان از آنجا آغاز میشود که "چارلز والس" قادر نیست خود را با اوضاع تطبیق دهد. او کودکی بسیار باهوش است. به طوری که، به دلیل متفاوت بودنش، مرتب از بچههای دیگر کتک میخورد. علاوه بر آن، "چارلز والس" به بیماری عجیب و خطرناک "میتوکندریست" _تخریب فاراندولاها(موجودات بسیار ریزی که در میتوکندریهای خون وجود دارند)_ مبتلا شده است. "مگ" که مصمم است به برادرش کمک کند، به دیدن آقای "جنکینز"، مدیر مدرسه، میرود. آقای "جنکینز " مرد خشک و بیاحساسی است که با "مگ" رابطهی خوبی ندارد. ملاقات آنها خوب پیش نمیرود و "مگ" با ناراحتی به خانه برمیگردد و "چارلز والس" را میبیند که منتظر اوست. "چارلزوالس" به او میگوید: "در باغچه سبزیجات دوقلوها چند تا اژدها دیدم. اما حالا دیگر به چمنزار شمالی رفتهاند." ملاقات "مگ"، "کلوین" و آقای "جنکینز" با این موجودات بیگانه _ که بسیار عجیبتر از اژدها بودند_ اولین قدمی است که به سوی فضای کهکشان و سپس به درون دنیای از حد تصور کوچکتر یک میتوکندری، برمیدارند و....