غریبانه
داستانهای فارسی - قرن 14
در این رمان فارسی، «مونا» دختر «جمشید جلایر»، یکی از بزرگترین و ثروتمندترین مردان شهر، که شهرة جهانی دارد، در شبی در سوئیت خود با ضربات چاقو به قتل میرسد. «نادر»، نامزد همیشه عاشق مونا است که بعد از مرگ مونا، قصد دارد با «باران» ازدواج کند؛ ازدواجی که بسیاری از حقایق را دربارة مونا و باران آشکار میکند.