سهرابکشان
داستانهای فارسی - قرن 14
ماجرای داستان در اوایل دهه چهل میگذرد. در این داستان "سهراب" پسر جوانی است که عاشق دختر خوشنشین و کارگری به نام "مریم" میشود. سهراب عاشق از پدرش "آقا خان" میخواهد که به خواستگاری دختر برود. آقا خان پس از دیدن مریم دلباخته او میشود و کشمکشی روحی، عاطفی در درون او شکل میگیرد و به بهانههای مختلف از انجام خواسته پسر طفره میرود. "سکینه" همسر آقاخان، او را برای رفتن به خواستگاری مریم تشویق میکند؛ اما آقا خان که نمیتواند عشق نافرجام و پنهانش را آشکار کند مدام بهانه میآورد و با این که سهراب از رفتن به سربازی معاف است، احتمال رفتن او را به سربازی پیش میکشد. سرانجام آقاخان، "آقا سید" - پیر دنیا دیده شاهنامهخوان - را به نمایندگی از خود به خواستگاری میفرستد و خود در تصمیمی غریب خانه و کاشانه را ترک میکند و آواره میشود ....