خزان گل بهار
در داستان حاضر، "کوروش" پسری است 27 ساله که از سه سالگی به همراه پدر و مادر به آمریکا مهاجرت کرده و پس از اتمام تحصیلات در رشتهی جامعهشناسی به ایران بازمیگردد. او به خواستهی مادرش، پس از ورود به ایران، سراغ عمه گلبهار را از دوستش فرهاد میگیرد. گلبهار نیز با دیدن کوروش، داستان زندگی خود را برای او نقل میکند. این که پس از فوت همسرش، نصیرخان، چه ظلمهایی از اطرافیان دیده و چه جفاهایی در حق او روا شده است و......