هامون و دریا

هامون و دریا

داستان‌های فارسی - قرن 14

هامون جوان به همراه بی‌بی گوهر، در دهکده‌ای به نام «پیرآباد» زندگی می‌کرد. پدر و مادر او در زلزله کشته شده بود. هامون عریضه‌نویس بوند و خواسته‌ها و آرزوهای مردم پیرآباد، حصارقلعه و ده‌بیدی‌ها را می‌نوشت و آن را به درختی که مانند زیارتگاه بود و «پیردرخت» نام داشت، می‌بست. هرکس که حاجتش برآورده می‌شد، مزدی به بی‌بی گوهر و هامون می‌داد. هامون در کمال شرافت و رازداری به این کار مشغول بود. هامون دخترعمویی به نام «دریا» داشت، آنها به یک‌دیگر علاقه‌مند بودند. زمانی که هامون در پشت‌بام به سمت خانة دریا تار می‌نواخت، دریا به پشت‌بام می‌آمد و بدون کلام با هم نجوا می‌کردند و عشقی پاک بین آنها به وجود آمده بود. سلیمان، خواستگار دریا بود. روزی «هاجر» مادر سلیمان نزد هامون رفت و از او خوست که عریضه‌ای بنویسد و از خدا بخواهد که دریا با ازدواج با سلیمان موافقت کند. هامون با اکراه عریضه را نوشت، اما بستن آن را به پیردرخت به بعد موکول کرد، این اولین باری بود که هامون ادای امانت نمی‌کرد، او بین خواسته و علاقة خود به دریا و خواستة هاجر، مادر سلیمان در تردید به سر می‌برد.

قیمت چاپ: 9,000 تومان
زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1396

نوبت چاپ:

5

تعداد صفحات:

88

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643487386

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف