سیسیشی حالا دیگه مرتبه!
"سیسیشی" دختر بسیار نامرتبی بود. او تمام وسایلش را در اتاق ریخته بود و هیچچیز را سرجای خود نمیگذاشت. وقتی پدرش از سر کار آمد با خانهای شلوغ و درهمریخته مواجه شد. ناگهان پای پدر بر روی یک تکه صابون، که در اتاق افتاده بود، لغزید و به زمین خورد. سیسیشی، با گریه و ناراحتی از پدرش عذرخواهی کرد. پدر نیز او را بخشید و از او قول گرفت که از آن پس دختر منظم و مرتبی باشد. داستان در قالب شعر به چاپ رسیده است.