پایان را من تعیین میکنم
این کتاب حاوی تمرین سادهای در یک کارگاه نمایشنامه نویسی است که در آن سه نفر با سه دیدگاه متفاوت دربارة یک رخداد، تکپردههایی کوتاه نوشتهاند. در دیدگاه نخست خانی برای شرکت در یک مصاحبة استخدامی، به یک موسسة حمل و نقل مراجعه میکند. اما به جای این که با او مصاحبه کنند، او را بازجویی میکنند. او ابتدا به پرسشها صادقانه پاسخ میدهد، اما کمکم احساس میکند که پرسشگر به حریم خصوصی زندگی وی وارد شده است و از پاسخ دادن امتناع میکند اما گویی در یک گودال شن در وسط بیابان گیر افتاده است. در دیدگاه دوم مرد مصاحبهگر بیان میکند که چرا زن را کشته و به توجیه کار خود میپردازد و در این میان به دنبال چهار شاهد از میان تماشاگران برای خود است. و در دیدگاه سوم زن طغیان کرده و پایان دیگری را برای زندگی خود میخواهد و در این راستا بیان میکند که در این نمایشنامه هرگز پایان به نفع او نیست.