مجموعه قصههای شب
داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی / داستانهای کوتاه / داستانهای کودکان و نوجوانان
یک روز مامان خرسه به بابا خرسه گفت ما به یک خانهی بزرگتر احتیاج داریم، زیرا بچهها بزرگ شدهاند و به جای بزرگتری احتیاج دارند. بنابراین پدر خرسه یک خانهی نو و بزرگ خرید. وقتی خرسهای جوان برای اولین بار به دیدن خانهی جدید رفتند باران میبارید و خانه سرد و تاریک به نظر میرسید، بنابراین از خانه خوششان نیامد زیرا از آن مکان ترسیدند. اما چندی بعد زمانی که خانه را با تغییراتی که در آن انجام شده بود دیدند نظرشان کاملا تغییر کرد. این داستان تحت عنوان "خانهی جدید خرسها" به همراه چندین داستان دیگر در کتاب حاضر به چاپ رسیده است. عناوین دیگر داستانها عبارتاند از: زیردریاییسواری ماهیکوچولوها؛ لیوانها مودب شدند؛ چشمان سیاه "هلن"؛ و مسابقهی بزرگ سبزیجات.