من یامانام یامانام

من یامانام یامانام

داستان‌های تخیلی

روزی از روزها مرد تنبلی بود که زن خبره و زرنگی داشت. یک روز با هم کنار کرسی نشسته بودند. زن رو به شوهرش کرد و گفت: هر کس بخواهد در طول روز صحبتی بکند آب دادن گوساله به عهدة او خواهد بود. مرد از روی تنبلی به هر قیمتی بود صحبت نکرد، اما زن مجبور به صحبت شد و گوساله را برای آب دادن برد. در میان راه گوساله روی یخ لیز خورد و افتاد و پایش شکست. زن به یخ گفت تو عجب بلایی! یخ جواب داد: من اگر بلا بودم، آفتاب مرا آب نمی‌کرد. زن به آفتاب گفت و از آفتاب به دیگر موجودات و حیوانات رسید. همة آنها خود را ضعیف می‌دانستند، اما وقتی به گربه رسید خودش را زرنگ و بلا معرفی کرد. کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی از ادبیات شفاهی آذربایجان است که به فارسی ترجمه شده و برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) به نگارش در آمده است. این داستان نشان دهندة این است که در فرهنگ آذربایجان و ایرانی‌ها گربه‌ها در منازل عزیز هستند.

قیمت چاپ: 500 تومان
نویسنده:

حسن سپهرفر

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

بیاضی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786005518047

محل نشر:

ارومیه - آذربایجان غربی

نوع کتاب:

تالیف