زن دروغگو
داستانهای مذهبی / علیبنمحمد(ع)، امام دهم، 254 - 212 ق. - داستان
کتاب مصور حاضر برگرفته از قصههایی از امام هادی (ع) برای گروه سنی «ب» «ج» است. در بخشی از این داستان کوتاه میخوانیم: روزگاری در زمان متوکل خلیفه عباسی، زن جوانی زندگی میکرد که هر جا مینشست میگفت «من زینب هستم دختر فاطمه». هر کس که این حرف را از آن زن میشنید، میخندید و او را مسخره میکرد. بعضیها هم میگفتند: «او یا شوخی میکند و یا دیوانه است». آن زن جوان نه دیوانه بود و نه شوخی میکرد، بلکه به هرکسی میرسید، بسیار جدی ادعای خود را تکرار میکرد. آن زن کمکم در شهر معروف شد و ادعای او حتی به گوش متوکل عباسی رسید. متوکل دستور داد بروند و آن زن را دستگیر کرده و پیش او بیاورند. نگارنده در این داستان فضایل اخلاقی، اجتماعی و نقش سیاسی امام هادی (ع) را به زبان ساده برای کودکان تنظیم کرده است.