رقص خرس
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب، داستان پسری بهنام «محجور» است که پیش یک مرد روحانی کار میکند. برای او حاجی همه چیز است. حرفش، حکم تمامکننده است. او برای پولی که نیاز دارد تصمیم میگیرد کاری انجام دهد؛ کاری که چندان قانونی نیست، از سوی دیگر، داستان دختر و پسری بهنام «سورمه» و «اسماعیل» را میخوانید که یکدیگر را دوست دارند، اما پدر سورمه به شدت خشن است و رفتار بدی دارد، داستان این آدمها کمکم بههم گره میخورد و... .