یک شب یک قصه: قصههای زمستان
داستانهای کوتاه / داستانهای پریان / داستانهای کودکان و نوجوانان
«عقاب و هیزمشکن» حکایت عقابی است که در تله گرفتار شد، و هیزمشکن او را نجات داد. روزی هیزمشکن روی صخرهای نشسته بود، ناگهان عقاب از آسمان فرود آمد و کلاه هیزمشکن را با خود برد. هیزمشکن به دنبال عقاب دوید. در همین هنگام صخره با صدای وحشتناکی پایین ریخت. به این ترتیب عقاب محبت هیزمشکن را جبران کرد. جلد چهارم از مجموعۀ «یک شب، یک قصه» شامل قصههای فصل زمستان است و برای هر شب یک قصه در نظر گرفته شده است. عناوین برخی داستانها بدینقرار است: کشاورز و کوتوله؛ میمون و تمساح؛ سیندرلا؛ لباس گنجشک؛ و بندانگشتی.