من، پینوکیو (زندگی پینوکیو از زبان خودش)
پینوکیو (شخصیت داستانی) - ادبیات کودکان و نوجوانان
این داستان، روایتگر زندگی «پینوکیو» از زبان خودش است. پیرمرد نجاری به نام «ژپتو» که بچهای ندارد عروسکی چوبی به نام «پینوکیو» میسازد و باور میکند که او کودک اوست. فرشتهای مهربان وقتی متوجه آرزوی قلبی پیرمرد میشود، با زنده کردن عروسک آرزوی پیرمرد را برآورده میکند. پدر ژپتو، پینوکیو را به مدرسه میفرستد و او در راه مدرسه از روی سادگی گول «روباه مکار» و «گربه نره» را میخورد و... پینوکیو آرزو دارد که به یک پسر واقعی تبدیل شود. او دروغ زیاد میگوید و هر بار که این کار را انجام میدهد بینیاش به طرز شگفتانگیزی بزرگ میشود و...