آن چه گفتن دارد ...
مجموعة حاضر شامل گزیدهگوییها دربارة آفرینش انسان و هدف او برای زندگی و وظیفة انسان در برخورداری از نعمتها است. نگارنده در کتاب در سه فصل با عنوان «از من به تو، تویی که مرا جرات فریاد زدن دادی»، «از من به تو، تویی که مرا توان دوباره شدن دادی» و «از من به خدا کسی که همه کس من است» سعی کرده تا روح و فکر انسان را نسبت به معنویات زندگی آگاه سازد و پیامد رفتارهای مثبت انسانی را بیان کند. پارهای از جملات عبارتاند از: من دوباره شدم، یک بار از مادرم و یک بار در کنار مادرم؛ گاهی سریعترین راه برای رسیدن به مقصود، صبر است؛ آدمی پس از ژرفترین دگرگونیها نیز، روزی به اصل خود بازخواهد گشت؛ کاش دیوانه نبودم؛ آن وقت میتوانستم همچون عاقلان برایت از دیوانگی بگویم؛ و یاد گرفتم وقتی کسی را دوست دارم، راحتش بگذارم.