موج مرگ
داستانهای کوتاه انگلیسی - قرن 20م.
«الکس رایدر» پسری چهاردهساله با اندامی ورزیده بود و در لندن با عمویش زندگی میکرد. «ران رایدر» به طرز مشکوکی کشته شد. پس از مرگ ران رایدر زندگی الکس عوض شد. ظرف چند روز از یک پسربچه به یک جاسوس بزرگ تبدیل شد. الکس به اجبار در سازمان جاسوسی «ام ای 6» استخدام شد و ابزارهای سری و ویژهای به او دادند تا به ماموریت برود. ماموریت او گزارش فعالیت فردی به نام «سایل» بود که کامپیوترهایی به نام «موج طوفان» در «پورت تالون» تولید کرده بود و قصد داشت آنها را در مدرسهها توزیع کند. عموی الکس جاسوس «ام ای 6» بود و بعد از برملا شدن هویتش به وسیله افراد سایل تیرباران شد و اینک الکس ماموریت داشت که کار نیمهتمام عمویش را تمام کند.