آلفرد هیچکاک و سه کارآگاه در راز دره نالان
داستانهای پلیسی / داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
"پیت"، "ژوپیتر" و "باب" سه جوان فعال هستند که تصمیم دارند تحصیلات خود را در مزرعهای بگذرانند. اما به علت صدای نالههایی که از غاری در آن مزرعه میآید، کارگران آنجا بر این عقیدهاند که آن مزرعه و محیط اطراف آن نفرین شده است. سه جوان تصمیم به کشف حقیقت میگیرند و در این میان، پرفسوری که مهمان صاحب مزرعه است، تاریخچۀ دره و مزرعۀ مورد بحث را در اختیار آنان قرار میدهد. بچهها متوجه میشوند که هرگاه داخل غار میشوند صدا قطع شده و تنها این ناله از بیرون قابل شنیدن است. آنها با کنجکاوی بسیار درمییابند که دو پیرمرد جویای گنج، در غار در حال حفاری هستند و قطع و وصل نالهها به آن دو مربوط است. در همین زمان است که با کارآگاه بیمهای آشنا میشوند که به کمک آنها آمده و اقرار میکند الماسهای ربوده شدهای، سالها پیش در این غار دفن شده و احتمالات سارق که "اشمیث" نام دارد، بازگشته تا آنها را به دست آورد. کارآگاه به همراه سه جوان برای غافلگیری دو پیرمرد اقدام میکنند اما در همان موقع اشمیث با چهره و لباس مبدل از راه رسیده، پس از برداشتن الماسها فرار میکند. ژوپیتر که حدس زده سارق چه کسی است به همراه بقیه راهی مزرعه میشود و به کمک کلانتر، پرفسور را، که همان اشمیث است، شناسایی و دستگیر میکند.